جدول جو
جدول جو

معنی دل گسل - جستجوی لغت در جدول جو

دل گسل
آنچه سبب گسستن و آزرده شدن دل شود
تصویری از دل گسل
تصویر دل گسل
فرهنگ فارسی عمید
دل گسل
(زَ)
دل شکن. نومیدکننده. که دل کسی از چیزی ببرد. که سبب نومیدی شود. قاطع امید:
کنون خیره آهرمن دل گسل
ورا از تو کرده است پرداغ دل.
فردوسی.
که از شاه ایران نپیچد به دل
نباشد به کاری ورا دل گسل.
فردوسی.
همان به کزاین زشت اندیشه دل
بشویم کنم چارۀ دل گسل.
فردوسی.
جام جم خاص تست خاقانی
دردی دهر دل گسل چه خوری.
خاقانی.
، دست بردارنده. قطعامیدکننده. منصرف شونده:
ازین گفته گر بگسلی باز دل
من از گفتۀ خود نیم دل گسل.
فردوسی.
- دل گسل شدن، منصرف شدن. قطع امید کردن. قاطع امید شدن:
ورا هیچ خوبی نخواهد به دل
شود زآزروهای او دل گسل.
فردوسی.
، که دل بگسلد. گسلندۀدل. پاره کننده دل. نابودکننده:
وگر هیچ تاب اندر آری به دل
بیارم یکی لشکری دل گسل.
فردوسی.
وگر هیچ تاب اندر آرد به دل
به شمشیر باشم ورا دل گسل
فردوسی، دل شکسته. دلگیر. آشفته خاطر. (ناظم الاطباء). نومید _ (: k05l) _
چنین داد پاسخ که از نیکدل
جدایی نخواهد مگر دل گسل.
فردوسی.
، گسلندۀ آدمی از دل. دلبر. دلربا. برندۀ دل. ستانندۀ دل. دل ستان. مقابل دلبند:
عماری بیاورد و خادم چهل
همه ماهروی و همه دل گسل.
فردوسی.
چه از دل گسل ریدکان سرای
ز دیبا بناگوش و دیبا قبای.
فردوسی.
بیابم ز یزدان همی کام دل
مرا گر دهد چهرۀ دل گسل.
فردوسی.
نیست آگاه که چاه زنخ و حلقۀ زلف
دل بر و دل شکن و دل شکر و دل گسل است.
فرخی.
بدو اندرآویخت آن دل گسل
چو معنی ز گفتار شیرین به دل.
اسدی.
چنین داد پاسخ بت دل گسل
که خورشید پوشیدخواهی به گل.
اسدی.
پرستار پنجاه و خادم چهل
طرازی دوصد ریدک دل گسل.
اسدی.
ای زلف دلبر من دلبند و دل گسلی
گه در پناه مهی گه در جوار گلی.
ادیب صابر.
هرگز مگو که دل به من آن دل گسل دهد
ای کاش جان بگیرد و یک مشت گل دهد.
قاسم مشهدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دل گسل
نومید کننده، قاطع امید
تصویری از دل گسل
تصویر دل گسل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دل آسا
تصویر دل آسا
(دخترانه)
موجب تسکین و آسایش دل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غم گسل
تصویر غم گسل
آنکه یا آنچه غم را ببرد، غم زدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل آسا
تصویر دل آسا
آسایش دهنده به دل، آنچه باعث آسایش قلب و آرامش خاطر شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل چسب
تصویر دل چسب
دلپذیر، دل پسند، دل نشین، چیزی که انسان آن را بخواهد و بپسندد
فرهنگ فارسی عمید
(طِ / طَ)
آنکه دیر گسلد. آنچه سخت گسلد... که بسختی جدا شود از چیزی. که دوستی و عهد به آسانی نبرد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
آنچه یا آنکه غم را ببرد. غمزدا. آنچه یا آنکه رشتۀ غم را بگسلد:
سپهدار و گنج آکن و غم گسل
کدیور بطبع و سپاهی بدل.
(گرشاسب نامه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دل آسا
تصویر دل آسا
آسایش دهنده به دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم گسل
تصویر غم گسل
آنکه یا آنچه غم را ببرد غمزدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
قلب دافئ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
Hearty
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
chaleureux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ترس واهمه
فرهنگ گویش مازندرانی
باب دل، مورد پسند
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
cordiale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
moyo mrefu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
сердечный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
herzlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
сердечний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
serdeczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
উষ্ণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
دلگرم
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
กระตือรือร้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
caloroso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
진심 어린
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
心温まる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
חמים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
दिलदार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
ramah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
hartelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
热情的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
cordial
دیکشنری فارسی به اسپانیایی